من مدتهاست که میخواهم در ارتباط با نوع تعامل مسوولين استان بوشهر با پديده پارس جنوبی نظرم را بنويسم شايد برای هر دو گروه راه بهتری بگشايد شايد هم اگر فرصتی از دست رفته است با مرور اشتباهات گذشتهمان بتوانيم در پارس شمالی تجربه بهتری را از آن خود کنيم.
البته در اينجا قرار نيست اشارهای شود به آنچه شرکت نفت بايسته و شايسته است انجام دهد تا از تضاد بين دو طرف فنس شرکت بکاهد بلکه گفتمانی است داخلی تا مرور کنيم که خود ما از اين فرصت چگونه استفاده کردهايم؟
من از يکطرف به واسطه کار در مجموعه عملياتی پارس جنوبی از شروع ساخت تا زمانی که اين مجموعه به يک پايداری نسبی رسيد و از طرف ديگر به عنوان کسی که تعلق خاطری به منطقه داشتم هميشه نوع ارتباط اين دو مجموعه را پيگيری میکردم.
از يکطرف مردم, مسؤولين و دانشگاهيان استان بوشهر گلايهمند از عدم بهرهمندی مناسب و درخور از اين طرح ملی هستند و از طرف ديگر مجتمع نوپای پارس جنوبی در زمانی که هنوز بسياری از ساختارهای اوليهاش شکل نگرفته بود در بسياری زمينهها به دنبال پشتيبانی قوی بود تا بتواند جايگاه خود را به عنوان بزرگترين و مؤثرترين توليد کننده گاز در کشور و حتا منطقه تثبيت کند.
پروژه پارس جنوبی در سال 1377 با شروع ساخت پالايشگاه فازهای 2و3 در منطقه شروع شد, در زمانی که بيش از 100 شرکت پيمانکاری, 2 شرکت بزرگ خارجی و بيش از 10000 کارگر قراردادی مهمان ما شدند.
شايد از همان ابتدا ما به اين مهمانان به چشم جماعتی نگاه کرديم که جای ما را گرفتهاند. در ته ذهن ما اين بود که عدهای از شهرهای ديگر در اينجا شاغل شدهاند در حاليکه بسياری از همشهريان ما بيکارند. آلودگی, ترافيک جادهای, به هم ريختن نظام زندگی برای ما و کار برای ديگران که البته من هيچکدام از اين مباجث را نفی نمیکنم ولی آيا ما تلاش مؤثری برای رفع اين مشکل کردهايم؟
در ادامه با بيان چند جنبه از نيازهای منطقه و نحوه رفع نيازها (البته به آن صورت که خود ديدهام) به بررسی نوع روابط و اثرگذاری مستقيم و غيرمستقيم سرمايهداران, دانشگاهيان, مديران استان بوشهر و مردم عادی بر کارکنان منطقه پارس جنوبی میپردازم. اميد دارم که اين نوشته پنجره تازهای در روابط مجموعه استان با مجموعه شرکت نفت بگشايد.
مسؤولين استانی:
در سالهايی که من در عسلويه بودم به راحتی میتوانم بگويم هيچ اثری (نه فقط حضور مؤثر که هيچ اثری) از مسؤولان استان بوشهر در کنار پارس جنوبی نديدم. کسی نمیتواند بگويد که اين حضور بوده و شما نديدهايد که با توجه به مسؤوليتم و حساسيتم در اين زمينه, تمام اخبار را پيگيری میکردم. نمايندگان ما همانقدر به پالايشگاه می آمدند که نمايندگان بقيه شهرها. اين آمدن يا در هنگام افتتاح پروژهای توسط رييس جمهوری بوده و يا بازديد رييس مجلسی.
استانداران, نمايندگان مجلس و مقامات محلی چه اصلاحطلب و چه اصولگرا, در 10 سال گذشته از کنار مسئله مهم پارس جنوبی به راحتی گذشتهاند. حضورشان بيشتر سخرانیهايي در بين مردم بوشهر, مقالهای در نشريات محلی و حداکثر نطقی در مجلس يا رايزنی با وزيری برای حق استان بوشهر و مردم استان از پارس جنوبی بودهاست. ولی آيا هيچ فکر کردهاند در اين بين اگر حمايت کارکنان پارس جنوبی را داشته باشند به هدف خود به مراتب راحتتر خواهند رسيد؟ و آيا اين حمايت جز با تعامل مثبت دوطرفه پيش میآيد؟ آيا تاکنون نمايندگان استان در بين کارکنان شرکت گاز, پتروشيمی و منطقه ويژه آمده و مشکلات آنان را شنيدهاند؟ قطعن تا سال 1386 که اين اتفاق نيافتاده بود و بعدش هم من در تيتر وب سايتهای خبری و وبلاگهای نخبگانمان چنين خبری را نديدهام!! مگر همين کارکنان, همشهريان جديد همه ما و مديران آينده صنعت نفت نيستند؟ آيا مسؤولين امروز ما برای جذب آنان و به قولی تبديل آنان به يک بوشهری خونگرم فکری کردهاند؟ من ماندهام ما چطور خونگرمی و مهماننوازی زبانزد خود را به اين مهمانان نشان دادهايم؟
دانشگاهيان:
نمیدانم از حضور دانشگاهيانمان چه بنويسم؟ آيا مجتمعی بهتر از پارس جنوبی برای فعاليتهايشان سراغ دارند؟ بازديد علمی سادهترين آن است. پارس جنوبی برای تمام رشته های مهندسی, حسابداری و مديريت در جای خودش دانشگاهی است. ولی در 8 سالی که از عمر پارس جنوبی گذشتهاست چند بازديد از طرف دانشگاه خليجفارس, دانشگاه آزاد و هنرستانهای صنعتی استان از بزرگترين مجتمع صنعتی دنيا که فقط در چند قدمی ما واقع شده صورت گرفتهاست؟ آيا قبول نداريم که همين بازديدهای ساده میتواند راه جوانان ما را برای کار در منطقه هموارتر کند؟
چند پروژهه تحقيقاتی از طرف دانشگاههای ما به پارس جنوبی ارائه شده است؟ اگر آمار پروژههای تحقيقاتی که از طرف دانشگاه شيراز ارائه میشود و پيگيری که برای انجام آنان میشود را با مراکز استان مقايسه کنيم قطرهايست در کنار دريا.
واحدهای تجاری:
در ابتدای شروع پروژه پارس جنوبی, تنها چند مغازه ساده در عسلويه فعال بود که با پيشرفت سريع پروژهها در همان سالهای اوليه و هجوم نيروی کار به منطقه نياز به واحدهای تجاری به شدت افزايش يافت. در اين شرايط انتظار میرفت با فرصت خوبی که برای تاجرهای استان به وجود آمده بتوانند با سرمايهگذاری در منطقه هم نياز کارگران را برطرف کنند و هم سرمايه در گردش منطقه را جذب نمايند. ولی آنان که پيشتاز سرمايهگذاری بودند نه بوشهريها بلکه همسايگان ما بودند. تا آنجا که تا چند سال اوليه به راحتی ميشد از تمام استانهای کشور در بين صاحبان مغازهها نماينده پيدا کرد در حاليکه از استان بوشهر شايد يک يا دو نفر در آنجا مشغول بودند. آيا میتوانيم شرکت نفت را در اين زمينه مقصر بدانيم؟
پيمانکاران:
از زمان شروع پروژه پارس جنوبی ما از بيکاری جوانان و نيروی کارمان ناراضی بودهايم در حاليکه هر روز سيل کارگر از شهرهای بالاتر به منطقه سرازير میشد.
من زمانی که تازه به عسلويه رفته بودم هميشه از نزديک اين معضل را میديدم ولی مشکل اين بود که پيمانکار دستش در انتخاب نفر آزاد است. شرکت نفت و گاز قانونن نمیتوانند در انتخاب نفرات پيمانکار دخالت کنند و در صورت دخالت, پيمانکار میتواند در صورت بروز مشکل در حين کار به راحتی مسئله را به فشار شرکت برای به کار گرفتن نيروی سفارشی متهم کند. بنابراين انتقاد ما از شرکت نفت برای عدم به کارگيری نيروی بومی در سطح کارگری برای شرکتهای پيمانکاری که بيش از 90 درصد نيروهای شاغل در منطقه را در هنگام فعال بودن پروژهها شامل میشوند دور از انصاف است.
وظيفه ما برای حل اين معضل تأسيس شرکتهای پيمانکاری و شرکت در مناقصهها از يک طرف و از طرف ديگر تعامل مسؤولين استان با مديران پارس جنوبی و قانع کردن آنها به استفاده از پيمانکاران بومیاست. به خوبی به ياد دارم که پيمانکاران اوليه پارس جنوبی در بسياری از زمينهها نيروی متخصصی نداشتند ولی با اين شعار که نيروهای بومی تخصصی ندارند از به کار گرفتن نيروهای بومی سر باز زده و نيروهای تازهکار حوزه خود را وارد منطقه میکردند. اين نيروها ابتدا در کنار پرسنل شرکت نفت به کار گرفته میشدند و الان غالبن در زمينه کاری خود استاد هستند.
البته اين جدای از استخدام رسمی شرکت نفت است که متأسفانه با شعار پارس جنوبی-پروژه ملی, حق فارغالتحصيلان بومی را ناديده میگيرند و با اين بهانه که در استان بوشهر نيروی متخصص وجود ندارد در آگهیهای استخدامی, استانهای مجاور را هم جزء بومی به حساب میآورند. که البته اين هم با تلاش مسؤولين ما و رايزنی در لايههای پايين شرکت نفت مثل مديريت شرکت گاز پارس جنوبی و يا مديريت شرکتهای پتروشيمی فعال در منطقه تا حد زيادی قابل حل است.
در اينجا میخواستم از ارتباط مردم و مسؤولان شهر جم هم با ساکنان شهرکهای شرکت مطلبی بنويسم (علاقه من به شهرستان جم مرا وادار میکند که هميشه خواننده وبسايتهای مختلف جوانان انديشمند اين شهر باشم و اخبار جم را مرتب پيگيری کنم) ولی چون مطلب به درازا کشيد انشاءالله در فرصتی ديگر به اين مهم هم خواهم پرداخت.
البته در اينجا قرار نيست اشارهای شود به آنچه شرکت نفت بايسته و شايسته است انجام دهد تا از تضاد بين دو طرف فنس شرکت بکاهد بلکه گفتمانی است داخلی تا مرور کنيم که خود ما از اين فرصت چگونه استفاده کردهايم؟
من از يکطرف به واسطه کار در مجموعه عملياتی پارس جنوبی از شروع ساخت تا زمانی که اين مجموعه به يک پايداری نسبی رسيد و از طرف ديگر به عنوان کسی که تعلق خاطری به منطقه داشتم هميشه نوع ارتباط اين دو مجموعه را پيگيری میکردم.
از يکطرف مردم, مسؤولين و دانشگاهيان استان بوشهر گلايهمند از عدم بهرهمندی مناسب و درخور از اين طرح ملی هستند و از طرف ديگر مجتمع نوپای پارس جنوبی در زمانی که هنوز بسياری از ساختارهای اوليهاش شکل نگرفته بود در بسياری زمينهها به دنبال پشتيبانی قوی بود تا بتواند جايگاه خود را به عنوان بزرگترين و مؤثرترين توليد کننده گاز در کشور و حتا منطقه تثبيت کند.
پروژه پارس جنوبی در سال 1377 با شروع ساخت پالايشگاه فازهای 2و3 در منطقه شروع شد, در زمانی که بيش از 100 شرکت پيمانکاری, 2 شرکت بزرگ خارجی و بيش از 10000 کارگر قراردادی مهمان ما شدند.
شايد از همان ابتدا ما به اين مهمانان به چشم جماعتی نگاه کرديم که جای ما را گرفتهاند. در ته ذهن ما اين بود که عدهای از شهرهای ديگر در اينجا شاغل شدهاند در حاليکه بسياری از همشهريان ما بيکارند. آلودگی, ترافيک جادهای, به هم ريختن نظام زندگی برای ما و کار برای ديگران که البته من هيچکدام از اين مباجث را نفی نمیکنم ولی آيا ما تلاش مؤثری برای رفع اين مشکل کردهايم؟
در ادامه با بيان چند جنبه از نيازهای منطقه و نحوه رفع نيازها (البته به آن صورت که خود ديدهام) به بررسی نوع روابط و اثرگذاری مستقيم و غيرمستقيم سرمايهداران, دانشگاهيان, مديران استان بوشهر و مردم عادی بر کارکنان منطقه پارس جنوبی میپردازم. اميد دارم که اين نوشته پنجره تازهای در روابط مجموعه استان با مجموعه شرکت نفت بگشايد.
مسؤولين استانی:
در سالهايی که من در عسلويه بودم به راحتی میتوانم بگويم هيچ اثری (نه فقط حضور مؤثر که هيچ اثری) از مسؤولان استان بوشهر در کنار پارس جنوبی نديدم. کسی نمیتواند بگويد که اين حضور بوده و شما نديدهايد که با توجه به مسؤوليتم و حساسيتم در اين زمينه, تمام اخبار را پيگيری میکردم. نمايندگان ما همانقدر به پالايشگاه می آمدند که نمايندگان بقيه شهرها. اين آمدن يا در هنگام افتتاح پروژهای توسط رييس جمهوری بوده و يا بازديد رييس مجلسی.
استانداران, نمايندگان مجلس و مقامات محلی چه اصلاحطلب و چه اصولگرا, در 10 سال گذشته از کنار مسئله مهم پارس جنوبی به راحتی گذشتهاند. حضورشان بيشتر سخرانیهايي در بين مردم بوشهر, مقالهای در نشريات محلی و حداکثر نطقی در مجلس يا رايزنی با وزيری برای حق استان بوشهر و مردم استان از پارس جنوبی بودهاست. ولی آيا هيچ فکر کردهاند در اين بين اگر حمايت کارکنان پارس جنوبی را داشته باشند به هدف خود به مراتب راحتتر خواهند رسيد؟ و آيا اين حمايت جز با تعامل مثبت دوطرفه پيش میآيد؟ آيا تاکنون نمايندگان استان در بين کارکنان شرکت گاز, پتروشيمی و منطقه ويژه آمده و مشکلات آنان را شنيدهاند؟ قطعن تا سال 1386 که اين اتفاق نيافتاده بود و بعدش هم من در تيتر وب سايتهای خبری و وبلاگهای نخبگانمان چنين خبری را نديدهام!! مگر همين کارکنان, همشهريان جديد همه ما و مديران آينده صنعت نفت نيستند؟ آيا مسؤولين امروز ما برای جذب آنان و به قولی تبديل آنان به يک بوشهری خونگرم فکری کردهاند؟ من ماندهام ما چطور خونگرمی و مهماننوازی زبانزد خود را به اين مهمانان نشان دادهايم؟
دانشگاهيان:
نمیدانم از حضور دانشگاهيانمان چه بنويسم؟ آيا مجتمعی بهتر از پارس جنوبی برای فعاليتهايشان سراغ دارند؟ بازديد علمی سادهترين آن است. پارس جنوبی برای تمام رشته های مهندسی, حسابداری و مديريت در جای خودش دانشگاهی است. ولی در 8 سالی که از عمر پارس جنوبی گذشتهاست چند بازديد از طرف دانشگاه خليجفارس, دانشگاه آزاد و هنرستانهای صنعتی استان از بزرگترين مجتمع صنعتی دنيا که فقط در چند قدمی ما واقع شده صورت گرفتهاست؟ آيا قبول نداريم که همين بازديدهای ساده میتواند راه جوانان ما را برای کار در منطقه هموارتر کند؟
چند پروژهه تحقيقاتی از طرف دانشگاههای ما به پارس جنوبی ارائه شده است؟ اگر آمار پروژههای تحقيقاتی که از طرف دانشگاه شيراز ارائه میشود و پيگيری که برای انجام آنان میشود را با مراکز استان مقايسه کنيم قطرهايست در کنار دريا.
واحدهای تجاری:
در ابتدای شروع پروژه پارس جنوبی, تنها چند مغازه ساده در عسلويه فعال بود که با پيشرفت سريع پروژهها در همان سالهای اوليه و هجوم نيروی کار به منطقه نياز به واحدهای تجاری به شدت افزايش يافت. در اين شرايط انتظار میرفت با فرصت خوبی که برای تاجرهای استان به وجود آمده بتوانند با سرمايهگذاری در منطقه هم نياز کارگران را برطرف کنند و هم سرمايه در گردش منطقه را جذب نمايند. ولی آنان که پيشتاز سرمايهگذاری بودند نه بوشهريها بلکه همسايگان ما بودند. تا آنجا که تا چند سال اوليه به راحتی ميشد از تمام استانهای کشور در بين صاحبان مغازهها نماينده پيدا کرد در حاليکه از استان بوشهر شايد يک يا دو نفر در آنجا مشغول بودند. آيا میتوانيم شرکت نفت را در اين زمينه مقصر بدانيم؟
پيمانکاران:
از زمان شروع پروژه پارس جنوبی ما از بيکاری جوانان و نيروی کارمان ناراضی بودهايم در حاليکه هر روز سيل کارگر از شهرهای بالاتر به منطقه سرازير میشد.
من زمانی که تازه به عسلويه رفته بودم هميشه از نزديک اين معضل را میديدم ولی مشکل اين بود که پيمانکار دستش در انتخاب نفر آزاد است. شرکت نفت و گاز قانونن نمیتوانند در انتخاب نفرات پيمانکار دخالت کنند و در صورت دخالت, پيمانکار میتواند در صورت بروز مشکل در حين کار به راحتی مسئله را به فشار شرکت برای به کار گرفتن نيروی سفارشی متهم کند. بنابراين انتقاد ما از شرکت نفت برای عدم به کارگيری نيروی بومی در سطح کارگری برای شرکتهای پيمانکاری که بيش از 90 درصد نيروهای شاغل در منطقه را در هنگام فعال بودن پروژهها شامل میشوند دور از انصاف است.
وظيفه ما برای حل اين معضل تأسيس شرکتهای پيمانکاری و شرکت در مناقصهها از يک طرف و از طرف ديگر تعامل مسؤولين استان با مديران پارس جنوبی و قانع کردن آنها به استفاده از پيمانکاران بومیاست. به خوبی به ياد دارم که پيمانکاران اوليه پارس جنوبی در بسياری از زمينهها نيروی متخصصی نداشتند ولی با اين شعار که نيروهای بومی تخصصی ندارند از به کار گرفتن نيروهای بومی سر باز زده و نيروهای تازهکار حوزه خود را وارد منطقه میکردند. اين نيروها ابتدا در کنار پرسنل شرکت نفت به کار گرفته میشدند و الان غالبن در زمينه کاری خود استاد هستند.
البته اين جدای از استخدام رسمی شرکت نفت است که متأسفانه با شعار پارس جنوبی-پروژه ملی, حق فارغالتحصيلان بومی را ناديده میگيرند و با اين بهانه که در استان بوشهر نيروی متخصص وجود ندارد در آگهیهای استخدامی, استانهای مجاور را هم جزء بومی به حساب میآورند. که البته اين هم با تلاش مسؤولين ما و رايزنی در لايههای پايين شرکت نفت مثل مديريت شرکت گاز پارس جنوبی و يا مديريت شرکتهای پتروشيمی فعال در منطقه تا حد زيادی قابل حل است.
در اينجا میخواستم از ارتباط مردم و مسؤولان شهر جم هم با ساکنان شهرکهای شرکت مطلبی بنويسم (علاقه من به شهرستان جم مرا وادار میکند که هميشه خواننده وبسايتهای مختلف جوانان انديشمند اين شهر باشم و اخبار جم را مرتب پيگيری کنم) ولی چون مطلب به درازا کشيد انشاءالله در فرصتی ديگر به اين مهم هم خواهم پرداخت.