۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

گُلِ ‌رنج‌های‌ کهن‌ (برگزيده‌ مقالات‌ درباره‌ شاهنامه‌ فردوسی)


گُلِ ‌رنج‌هاي‌ کهن‌ (برگزيدة‌ مقالات‌ دربارة‌ شاهنامة‌ فردوسي)
جلال‌ خالقي‌ مطلق‌
به‌ کوشش‌ علي‌ دهباشي‌
طبق قولی که در نوشته گذشته دادم در اين نوشته می خواهم کتابی که مدتی پيش خوانده و فکر می کنم خواندنش هم لذت بخش است و هم برای هر ايرانی مفيد معرفی کنم.
نام شاهنامه را همه شنيده ايم و وقتی می خواهيم از ادبيات خود سخن بگوييم شاهنامه را به هيچ عنوان فراموش نمی کنيم. چند بيت شعر از فردوسی به ياد داريم و گهگاهی از آن استفاده هم می کنيم. ولی چند نفر از ما خارج از درس و مشق مدرسه تمام يا قسمتی از اين نامه باستان را خوانده است؟
علی دهباشی در يادداشت ابتدای کتاب " گُلِ ‌رنج‌هاي‌ کهن" اينگونه نوشته است: بی گمان رساترين و استوارترين عباراتی که درباره شاهنامه و مقام والای فردوسی بتوان يافت از مرحوم محمدعلی فروغی است که: "شاهنامه هم از حيث کميت, هم از جهت کيفيت بزرگترين اثر ادبيات و نظم فارسی است, بلکه می توان گفت يکی از شاهکارهای ادبی جهان است و اگر من هميشه در راه احتياط قدم نمی زدم, و از اينکه سخنانم گزافه نمايد احتراز نداشتم می گفتم شاهنامه معظم ترين يادگار ادبی نوع بشر است...".
گُلِ ‌رنج‌هاي‌ کهن‌, برگزيدة‌ مقالات‌ دربارة‌ شاهنامة‌ فردوسي به قلم دکتر جلال خالقی مطلق و به کوشش علی دهباشی است.
دکتر خالقی مطلق که چهل سال از عمر خود را به پای تصحيح انتقادی شاهنامه گذاشته, يادداشت های بسياری هم نوشته که بخشی از آنها در اين کتاب و به کوشش علی دهباشی منتشر شده است.
دوازده مقاله چاپ شده در اين کتاب در شماره 74 نشريه بخارا معرفی شده که من بخشی از آن را اينجا می آورم:

حماسه‌سراي‌ باستان
در اين‌ مقاله‌ نويسنده‌ نخست‌ شرحي‌ در ويژگي‌هاي‌ حماسه‌ آورده‌ و در آن‌ اشاراتي‌ به‌ ايلياد و شاهنامه‌ نموده‌ است‌. وي‌ يکي‌ از ويژگي‌هاي‌ مهم‌ حماسه‌ را به‌ عاريت‌ گرفتن‌ جزئيات‌ و يا ماجراهاي‌ پهلوانان‌ گذشته‌، در حماسه‌هاي‌ نوين‌تر دانسته‌ است‌. در اين‌ مورد شرح‌ درفش‌ به‌ دندان‌ گرفتن‌ بيژن‌ در داستان‌ فرود، و سپس‌ نسبت‌ دادن‌ اين‌ داستان‌ به‌ پسر جاماسپ‌ پس‌ از ظهور زردشت‌؛ و در نهايت‌ تشابه‌ اين‌ داستان‌ با داستان‌ حضرت‌ عباس‌، علمدار واقعة‌ کربلا خواندني‌ است.
يکي‌ داستان‌ است‌ پر آب‌ چشم
در اين‌ مقاله‌ دکتر خالقي‌ مطلق‌ نخست‌ موضوع‌ نبرد پدر و پسر را در روايات‌ حماسي‌ و افسانه‌هاي‌ اقوام‌ جهان‌ مورد پژوهش‌ قرار مي‌دهد. روايت‌ آلماني‌، ايرلندي‌، روسي‌ و روايت‌ فردوسي‌ از اين‌ حماسه‌ در شاهنامه‌، شرح‌ داده‌ شده‌ و تفاوت‌ها و شباهت‌هاي‌ اين‌ روايات‌ با يکديگر سنجيده‌ مي‌شود.
شاهنامه‌ و موضوع‌ نخستين‌ انسان‌
نخستين‌ انسان‌ در بندهشن‌ و ديگر متون‌ زردشتي‌، گيومرث‌ است‌ اما در شاهنامه‌ وي‌ نخستين‌ شاه‌ به‌ حساب‌ مي‌آيد نه‌ نخستين‌ انسان‌. دکتر خالقي‌ مطلق‌ گيومرث‌ در شاهنامه‌ را آغازگر جامعه‌ و نه‌ آغازگر زندگي‌ مي‌داند. وي‌ به‌ اين‌ موضوع‌ اشاره‌ مي‌کند که‌ عده‌اي‌ معتقدند که‌ تغيير گيومرث‌ از نخستين‌ انسان‌ به‌ نخستين‌ شاه‌ به‌ دليل‌ محظوراتي‌ بوده‌ است‌ که‌ فردوسي‌ در دوران‌ اسلامي‌ در بيان‌ روايات‌ مربوط‌ به‌ آيين‌ زردشتي‌ داشته‌ است‌. اما نويسنده‌ براساس‌ دو بيت‌ از سه‌ بيت‌ باقي‌مانده‌ از شاهنامة‌ مسعودي‌ مروزي‌ که‌ حاکي‌ از نخستين‌ شاه‌ بودن‌ گيومرث‌ است‌؛ با اين‌ فرضيه‌ مخالفت‌ مي‌کند. وي‌ معتقد است‌ که‌ ابن‌مقفع‌ نيز افسانة‌ آفرينش‌ مزبور را از خداينامه‌ نزده‌ است‌، که‌ برخي‌ گفته‌اند او نيز دچار چنين‌ محظوراتي‌ بوده‌؛ بلکه‌ اين‌ اختلاف‌ و اختلافات‌ بسيار ديگر در دستنويس‌هاي‌ مختلف‌ خداينامه‌ در همان‌ زمان‌ وجود داشته‌ است.
پاسداران‌ دژ پترا
اين‌ مقاله‌ که‌ در واقع‌ شرح‌ حماسه‌اي‌ است‌ ناگفته‌، به‌ روايت‌ از پروکوپيوس‌، مورخ‌ بيزانسي‌ قرن‌ پنجم‌ و ششم‌ ميلادي‌ آمده‌ است‌. دکتر خالقي‌ مطلق‌ نخست‌ واقعة‌ تاريخي‌ گرفتن‌ شهر پترا در کرانة‌ درياي‌ سياه‌ (در چند کيلومتري‌ شمال‌ باطوم‌ امروزي‌) به‌ دست‌ خسرو اول‌ را نقل‌ مي‌کند و مي‌آورد که‌ در دومين‌ بار که‌ روميان‌ به‌ اين‌ شهر حمله‌ کردند چگونه‌ ايرانيان‌ تا آخرين‌ نفر، آگاهانه‌ جان‌ سپردند.
معرفي‌ قطعات‌ الحاقي‌ شاهنامه - معرفي‌ سه‌ قطعه‌ الحاقي‌ شاهنامه‌
اين‌ دو مقاله‌ همچنان‌ که‌ از نامشان‌ برمي‌آيد به‌ قطعات‌ الحاقي‌ شاهنامه‌ پرداخته‌اند. در ابتداي‌ نخستين‌ مقاله‌، دکتر خالقي‌ مطلق‌ از چهار وظيفة‌ مصحح‌ در يک‌ تصحيح‌ انتقادي‌ نام‌ برده‌ است‌: «يکي‌ تصحيح‌ واژه‌ها از گشتگي‌ها، ديگر تصحيح‌ ترتيب‌ مصرع‌ها و بيت‌ها، سوم‌ افزودن‌ افتادگي‌هاي‌ دستنويس‌ اساس‌ تصحيح‌ و چهارم‌ افکندن‌ افزوده‌ها از متن‌.» (ص‌ ۱۳۵ کتاب‌). سپس‌ وي‌ نخستين‌ و چهارمين‌ وظيفه‌ را دشوارتر و مهمتر دانسته‌ است.
در شرح‌ دشواري‌ کار مصحح‌، نويسنده‌ به‌ نکتة‌ تأسف‌آوري‌ اشاره‌ دارد. مي‌گويد: «بسياري‌ از ما چنان‌ تا سيب‌ آدم‌ در زير نفوذ شاهنامه‌هاي‌ سنتي‌ هستيم‌»، که‌ به‌ راحتي‌ نمي‌توانيم‌ ادلة‌ مصحح‌ را در افزوده‌ خواندن‌ برخي‌ قسمت‌هاي‌ شاهنامه‌ حتي گوش‌ دهيم‌. پيداست‌ که‌ استاد تا چه‌ درجه‌ از اين‌ مسئله‌ در رنج‌ بوده‌اند. جايي‌ ديگر اشاره‌ دارند که‌ بسياري‌ از ايرانيان‌ بر آنند که‌ بهترين‌ چاپ‌ شاهنامه‌ آن‌ است‌ که‌ سنگين‌وزن‌تر از چاپ‌هاي‌ ديگر باشد. حال‌ آنکه‌ خود بر اين‌ باور است‌ که‌ يکي‌ از هنرهاي‌ فردوسي‌ ايجازگويي‌ اوست‌ و اين‌ هنري‌ است‌ که‌ پس‌ از وي‌ به‌ ندرت‌ در ديگران‌ ديده‌ شده‌ است.
نفوذ بوستان‌ در برخي‌ از دستنويس‌هاي‌ شاهنامه‌
در اين‌ مقالة‌ سه‌ صفحه‌اي‌ دکتر خالقي‌ مطلق‌ با رجوع‌ به‌ دستنويس‌هاي‌ اساس‌ شاهنامه‌ نشان‌ مي‌دهد که‌ از دوبيتي‌ که‌ سعدي‌ به‌ نقل‌ از فردوسي‌ در بوستان‌ آورده‌ است‌، بيت‌ دوم‌ از فردوسي‌ نيست‌:
ميازار موري‌ که‌ دانه‌کش‌ است
 که‌ جان‌ دارد و جان‌ شيرين‌ خوش‌ است‌
سياه‌ اندرون‌ باشد و سنگدل
 که‌ خواهد که‌ موري‌ شود تنگدل‌
نويسنده‌ نشان‌ مي‌دهد که‌ ضبط‌ اصلي‌ بيت‌ در شاهنامه‌ به‌ شکل‌ زير بوده‌ است:
مکش‌ مورکي‌ را که‌ روزي‌کش‌ است‌
که‌ او نيز جان‌ دارد و جان‌ خوش‌ است
بار و آيين‌ آن‌ در ايران‌
اين‌ مقاله‌ مفصل‌ترين‌ مقالة‌ کتاب‌ است‌ و در آن‌ آيين‌ پذيرفته‌ شدن‌ اشخاص‌ نزد پادشاه‌ از زمان‌ هخامنشيان‌ تا عصر قاجار مورد پژوهش‌ قرار گرفته‌ است‌. دکتر خالقي‌ مطلق‌ آيين‌ مزبور را يکي‌ از مهمترين‌ آيين‌هاي‌ درباري‌ ايران‌ و استمرار آن‌ در طول‌ تاريخ‌ را نشانه‌اي‌ از پيوستگي‌ فرهنگ‌ کشور مي‌داند. مقاله‌ کتابنامه‌اي‌ شامل‌ ۸۱ عنوان‌ کتاب‌ دارد و علاوه‌ بر آن‌ ۳۱۴ يادداشت‌ و ارجاع‌ در متن‌ مقاله‌ آمده‌ است.
نويسنده‌ با هخامنشيان‌ آغاز کرده‌ و ضمن‌ شرح‌ دقيق‌ و موشکافانه‌اي‌ که‌ از صحنه‌هاي‌ بار در سنگ‌نگاشته‌هاي‌ اين‌ عصر آورده‌، اطلاعات‌ تازه‌اي‌ در جزييات‌ سنگ‌نگاشته‌ها به‌ خواننده‌ ارائه‌ مي‌دهد.
ببر بيان‌ (رويين‌تني‌ و گونه‌هاي‌ آن)
اين‌ مقالة‌ بلند نخست‌ به‌ مسئلة‌ رويين‌تني‌ در افسانه‌ها و حماسه‌هاي‌ مردم‌ جهان‌ مي‌پردازد و سپس‌ رويين‌تني‌ را در اساطير ايراني‌ و حماسة‌ ملي‌، شاهنامه‌، پي‌ مي‌گيرد که‌ سبب‌ و شيوة‌ رويين‌تني‌ هريک‌ از اين‌ رويين‌تنان‌ خواندني‌ است‌. در اين‌ ميان‌ عقايد خرافي‌ ايرانيان‌ و ملل‌ ديگر نيز هست‌ که‌ در آنها به‌ نوعي‌ اعتقاد به‌ زخم‌ناپذيري‌ وجود دارد از جمله‌ دانستن‌ ورد، همراه‌ داشتن‌ دعا، نظرقرباني‌، پنجة‌ گرگ‌ و دود کردن‌ اسفند. نکتة‌ جالب‌ در مورد رويين‌تنان‌ آن‌ است‌ که‌ همة‌ آنها به‌ گونه‌اي‌ زخم‌پذيرند. گويي‌ چنان‌ که‌ دکتر خالقي‌ مطلق‌ آورده‌ است‌: «هميشه‌ دري‌ براي‌ درون‌ شدن‌ به‌ مرگ‌ بازگذاشته‌اند تا ميان‌ آرزوي‌ رويين‌تني‌ و واقعيت‌ مرگ‌ ارتباطي‌ ايجاد کنند.»
دستنويس‌ شاهنامه‌ (فلورانس)
اين‌ مقاله‌ پس‌ از انتشار نخستين‌ دفتر شاهنامه‌ نوشته‌ شده‌ و در آن‌ مهمترين‌ دستنويس‌ اساس‌ تصحيح‌ دکتر خالقي‌ مطلق‌، يعني‌ دستنويس‌ فلورانس‌، نسبتاً به‌ تفصيل‌ معرفي‌ شده‌ است‌. در مقدمة‌ مقاله‌ نويسنده‌ به‌ اين‌ موضوع‌ اشاره‌ کرده‌ است‌ که‌ پيش‌ از اين‌ چهل‌ و پنج‌ نسخة‌ شاهنامه‌ را طي‌ مقاله‌اي‌ معرفي‌ نموده‌ و به‌ چاپ‌ رسانده‌ و اظهار اميدواري‌ نموده‌ است‌ که‌ در آغاز دفتر «يادداشت‌هاي‌ شاهنامه‌»، آن‌ مقاله‌ همراه‌ مقالة‌ معرفي‌ دستنويس‌ فلورانس‌ بيايد. دوستداران‌ شاهنامه‌ در ايران‌ سالهاست‌ در انتظار چاپ‌ «يادداشت‌هاي‌ شاهنامه‌» در داخل‌ ايران‌ هستند.
سرگذشت‌ زبان‌ فارسي‌
مطابق‌ گفتة‌ دکتر خالقي‌ مطلق‌ در اين‌ مقاله‌ در زمان‌ هخامنشيان‌ به‌ دلايلي‌ هنوز زمان‌ مناسب‌ براي‌ به‌ وجود آمدن‌ يک‌ زبان‌ رسمي‌ در کشور فرا نرسيده‌ بوده‌ است‌. زبان‌ پارسي‌ باستان‌ که‌ از زمان‌ داريوش‌ از گفتار به‌ نوشتار درآمد نيز نتوانست‌ يک‌ زبان‌ گفتاري‌ همه‌گير شود. مردم‌ ايران‌ در اين‌ زمان‌ به‌ شاخه‌هاي‌ مختلف‌ زبان‌ ايران‌ باستان‌ سخن‌ مي‌گفتند و اين‌ شاخه‌ها هنوز چندان‌ به‌ يکديگر نزديک‌ بودند که‌ نيازي‌ به‌ داشتن‌ يک‌ زبان‌ فراگير محسوس‌ نبود. اما به‌ تدريج‌ با افزوني‌ همبستگي‌ ميان‌ تيره‌هاي‌ ايران‌، نياز به‌ وجود زباني‌ رسمي‌ ضروري‌ شد.
نويسنده‌ با استناد به‌ بخشي‌ از سخن‌ ابن‌مقفع‌ (سال‌ ۱۳۹ هجری) دربارة‌ تقسيم‌بندي‌ زبان‌ فارسي‌ و همچنين‌ مقايسة‌ زبان‌ها و گويش‌هاي‌ رايج‌ در ايران‌ باستان‌ به‌ نتايجی مي‌رسد.
رسم‌ خط‌ شاهنامه‌
دکتر خالقي‌ مطلق‌ اصلاح‌ گاه‌ به‌ گاه‌ رسم‌ خط‌ را در تمام‌ خط‌هاي‌ جهان‌، از آنجا که‌ هيچ‌ خطي‌ صورت‌ تلفظ‌ را دقيق‌ و آسان‌ به‌ دست‌ نمي‌دهد؛ ضروري‌ مي‌بيند. خط‌ عربي‌ نيز که‌ اساساً براي‌ زبان‌ عربي‌ ساخته‌ شده‌ است‌ و فاقد واج‌هايي‌ در زبان‌ فارسي‌ است‌ و از سوي‌ ديگر داراي‌ واج‌هايي‌ است‌ که‌ در زبان‌ فارسي‌ نيست‌؛ ناگزير به‌ عنوان‌ خط‌ فارسي‌ نياز به‌ اصلاح‌ دارد.

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

معرفی کتاب

اين هفته در ايران به نام کتاب نامگذاری شده است. متأسفانه خواندن کتاب اولويت نخست مردم ما نيست و فقط تعداد کمی از افراد جامعه ايرانی خواندن کتاب را در برنامه روزانه خود قرار داده اند. اين افراد اگر روزی کتاب نخوانند احساس خوبی ندارند و انگار که چيزی گم کرده باشند. اصولن با خواندن کتاب عطش آموختن در انسان بالا می گيرد و فرد خود به خود پس از پايان کتابی که در دست دارد, کتاب ديگری را شروع می کند.
در باره اينکه خواندن و آموختن تنها راه نجات هر جامعه ايست و اگر مردم کشوری بخوانند, راه نيکبختی را پيدا می کنند گفتنی های بسيار گفته و نوشته های بسياری نوشته اند.
از آنجا که مردم ما چنان از نخواندن در رنج نيستند و کوشش شايانی هم برای تشويق مردم به خواندن کتاب صورت نمی گيرد تصميم گرفتم از اين به بعد هر از چندی کتابی را در وبلاگم به دوستان معرفی کنم.
از بقيه دوستان وبلاگ نويس که کتاب بخشی از زندگيشان شده هم دعوت می کنم که اين کار را شروع کنند و دست کم در همين هفته در وبلاگشان کتابی را به خوانندگان وبلاگشان معرفی کنند. اطمينان دارم اين کار اثر خوبی دارد و برخی را با کتاب آشنا می کند.
من هم در همين هفته و در پست بعدی کتاب مورد نظر خود را به دوستان معرفی می کنم و اطمينان دارم همه از خواندن اين کتاب هم لذت برده و هم بر دانش خود خواهند افزود.

۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

نمايشگاه نفت، گاز و پتروشيمي بوشهر

پايگاه خبری خليج فارس در خبری به تاريخ 27 آبان ماه 1389 نوشته است که رييس هيئت مديره شركت بين المللي نمايشگاههاي استان زمان برگزاری دومين نمايشگاه نفت، گاز و پتروشيمی در بوشهر را اعلام کرد.
اگر اين نمايشگاه شش ماه ديگر بود, خبر خواندنی و خوشحال کننده بود ولی چرا زمان برگزاری نمايشگاهی که دوست داريم بسيار باشکوه برگزار شود اينقدر دير اعلام می شود. شايد هم خبرگزاری خليج فارس مطلب را اشتباه نوشته باشد و اين خبر پيشتر اعلام شده و الان در آستانه برگزاری نمايشگاه مجددن زمان آنرا اعلام کرده اند.
از اين مقدمه که بگذرم در اين نوشتار زمينه های عدم استقبال از نمايشگاه های نفت و گاز بوشهر را بررسی خواهم کرد.
من خودم تا کنون در نمايشگاه نفت و گاز بوشهر شرکت نکرده ام و لذا شخصن توانايي ارزيابی آنرا نداشته ام ولی با توجه به صحبت های مسؤولين و رسانه های نوشتاری استان, ظاهرن نمايشگاه (های) گذشته خيلی موفقيت آميز نبوده و حتا بسياری از شرکت های تابعه نفت که در استان بوشهر فعاليت عملياتی دارند در اين نمايشگاه شرکت نکرده بودند, اين در حاليست که در نمايشگاه های مشابه در اهواز يا شيراز شرکت نفت و شرکت های فعال در عرصه نفت و گاز حضور پر رنگی داشته اند.
همه اينها در حاليست که بوشهر دارای بزرگترين مخازن گازی ايران بوده, بيشتر تأسيسات فلات قاره در حوزه استحفاضی اين استان قرار دارد و بزرگترين پايانه صادرات مواد نفتی کشور در جزيره خارک می باشد. وقتی اين آمار را می بينيم بايد انتظار داشته باشيم که بزرگترين و معتبرترين نمايشگاه نفت, گاز و پتروشيمی خاورميانه در بوشهر برگزار شود ولی در عمل چيز ديگری اتفاق می افتد.
اشکال کار در کجاست؟ هر ساله چندين نمايشگاه نفت و گاز در کشور برگزار می شود. بزرگترين و معتبرترين آنها در تهران است و ظاهرن در اهواز و شيراز هم نمايشگاه های خوبی برگزار شده است. چرا در آنجا نمايشگاه به صورت مطلوب و با استقبال نسبتن مناسب برگزار می شود ولی در بوشهر نه؟ قطعن يک دليل واضح و مشخص را نمی توان برای اين مشکل نام برد. ولی اگر بخواهيم جواب سريع و بدون مطالعه ای بدهيم به راحتی می توان گفت که مسؤولين نفت به استان بوشهر بی توجه هستند و حاضر به شرکت در نمايشگاه نفت و گاز بوشهر نشده اند.  ولی اگر هم اين مسئله واقعيت داشته باشد آيا واقعن اين همه داستان است؟
نمايشگاه نفت و گاز چيست؟ چه شرکت هايي در آن حظور می يابند؟ هدف هرکدام از اين شرکتها از حضور در اين نمايشگاه چيست؟ قطعن تا جواب اين سه سؤال را ندانيم نمی توانيم تحليل درستی از عدم استقبال از نمايشگاه نفت و گاز بوشهر داشته باشيم.
نمايشگاه نفت و گاز محلی برای آشنايي خريداران کالاهای نفتی و سازندگان اين کالاهاست. کالاهای نفتی می تواند شامل خدمات مهندسی, خريد تجهيزات برای ساخت پالايشگاه جديد, و قطعات يدکی يا مواد مصرفی پالايشگاه در حال کار باشد. در اين بين خريد تجهيزات و قطعات يدکی نقش بسيار مهمی در رونق بخشيدن به نمايشگاه دارد.
شرکت هايي که در نمايشگاه نفت و گاز حضور می يابند بيشتر سازنده های تجهيزات نفتی و  شرکت های مهندسی مشاور بوده که می خواهند دانش فنی و توانايي خود را به پيمانکاران و شرکت های نفتی عرضه کرده و بازاری برای فروش محصولات خود پيدا کنند.
حال با دانستن جواب اين سه سؤال ببينيم چرا نمايشگاه اهواز و شيراز پررونق و بوشهر کم رونق برگزار شده است. در اينجا مقايسه ای با تهران نمی کنم چرا که در ايران حساب مرکز کشور با همه جا متفاوت است ولی در انتهای نوشتار به راحتی می توان فهميد که چرا نمايشگاه نفت و گاز تهران از همه جا بهتر برگزار می شود.
در اهواز شرکت ملی مناطق نفتخيز جنوب به عنوان يکی از قديمی ترين مجموعه های وزارت نفت با زير مجموعه هايي شامل شرکت های مهندسی و ساخت, بهره برداری و خدمات کالا يکی از مشتريان اصلی توليدکنندگان داخلی و خارجی تجهيزات نفتی می باشد. پروژه هايي که بايد در مناطق نفتخيز جنوب اجرا شود در همين شرکت تصويب شده و مراحل طراحی, خريد تجهيزات و در نهايت ساخت, تحت نظارت مستقيم همين شرکت که در اهواز مستقر است اجرا می شود. مجتمع هايي هم که در حال کار هستند خريد مواد شيميايي, قطعات يدکی و ديگر نيازهای خود را از طريق همين شرکت انجام می دهند.
در شيراز شرکت مهندسی مشاور "پيدک" حضور دارد که پيمانکار اصلی بسياری از پروژه های نفتی در گذشته و حال بوده که به عنوان مثال می توان از پالايشگاه نفت بندرعباس, متانول خارک و متانول عسلويه نام برد. اين شرکت که کارش طراحی مجتمع های نفت, گاز و پتروشيمی می باشد مسؤوليت خريد تجيزات پالايشگاه هايي که طراحی آنان را انجام می دهد نيز بر عهده دارد. جديدن هم شرکت مهندسی مشاور "هدکو" در اين شهر فعال شده است.
شرکت های سازنده برای برقراری ارتباط بهتر با اين شرکتها در نمايشگاه شيراز و اهواز حاضر شده تا مستقيم و بدون واسطه محصولات خود را به مهندسان و مديران آنان عرضه کنند چرا که ارتباط شرکت های سازنده با "پيدک" و يا "شرکت ملی مناطق نفتخيز جنوب" در شيراز و اهواز راحت تر از نمايشگاه نفت و گاز تهران خواهد بود.
ولی استان بوشهر تنها ميزبان شرکتهای بهره بردار بوده و هيچ کارفرما يا پيمانکار و يا شرکت مهندسی و ساختی در هيچ کجای استان بوشهر فعال نيست. شرکت های فعال در عسلويه تنها بهره بردارانی هستند که وظيفه توليد محصول را برعهده دارند.
دفتر مهندسی و ساخت شرکت نفت و گاز پارس که کارفرمای اصلی پارس جنوبی و شمالی می باشد در خيابان فاطمی تهران قرار دارد. دفتر شرکت پتروپارس که پيمانکار اصلی بسياری از پروژه های پارس جنوبی است در خيابان نفت تهران واقع شده, دفتر شرکت فلات قاره در خيابان ولی عصر تهران و دفتر مهندسی شرکت صدرا که يکی از سازنده های اصلی تأسيسات دريايی است در شهرک غرب تهران واقع است. اينها همه شرکت هايي هستند که حوزه اصلی فعاليتشان استان بوشهر است.
شايد الان راحت تر بتوان به اين سؤال جواب داد که چرا نمايشگاه پارسال نفت و گاز کم رونق برگزار شده است.
حال ببينيد اگر نمايشگاه امسال هم با استقبال کم سازنده ها روبرو شد احتمال عدم حمايت نفت در سال های بعد از اين نمايشگاه جدی تر خواهد شد در حاليکه ريشه عدم استقبال از نمايشگاه بوشهر به نوع فعاليت شرکت های نفتی در استان بوشهر برمی گردد.
متأسفانه مسؤولين و نمايندگان استان بوشهر هم شناخت کاملی از مجموعه وزارت نفت و نوع انجام کار در آن ندارند و همين باعث می شود که هيچ وقت نتوانند استراتژی موفقی برای بهبود اين وضعيت داشته باشند.
در کنار اينها من امروز وقتی به دنبال پيدا کردن اطلاعات بيشتر در ارتباط با اين نمايشگاه بودم هر چه در اينترنت جستجو کردم نتوانستم وب سايت اين نمايشگاه را پيدا کنم و در نهايت در انتهای يکی از خبرها لينکی داده بود به وبسايت نمايشگاه و وقتی وارد شدم نوشته بود اين وبسايت تحت ساخت است! نمايشگاهی که کمتر از دو روز کاری ديگر قرار است افتتاح شود و در عصر اينترنت هنوز وبسايت ندارد چطور انتظار داريم که شرکت های نفتی و غيرنفتی آن را جدی بگيرند در حاليکه ما خودمان آنرا جدی نمی گيريم.
به هر حال اميدوارم به زودی خبرهای خوبی از برگزاری اين نمايشگاه بخوانم.

۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

يادبود شهدا در انگلستان


نوامبر ماه گراميداشت شهداي انگلستان است. هر کس در اين ماه اينجا باشد، جعبه‌هاي پر از گل سرخ را در هر ايستگاه، اداره، مرکز خريد، دانشگاه و محل‌هاي اصلي‌ رفت و آمد مردم مي‌بيند. عابران هم هرکدام يکی را برداشته و به گوشه پيراهن يا کتش سنجاق می کند. در شهر بيشتر مردم با گل سرخی کوچک بر گوشه پيراهنشان جلوه زيبايي را پديد می آورند.
در ساعت ۱۱ يازدهمين روز از يازدهمين ماه ميلادي (ماه نوامبر), ۲ دقيقه سکوت در همه جا اجرا ميشود. يازدهم نوامبر ياد آور آتش‌بس پايان جنگ جهاني‌ اول در سال ۱۹۱۸ است.
اين روز تا قبل از جنگ جهاني‌ دوم به عنوان روز آتش‌بس و به ياد شهداي انگلستان در جنگ جهاني‌ اول گرامي‌ داشته مي شد، ولي‌ پس از جنگ جهاني‌ دوم نامش به روز "يادبود" تغيير کرد تا در آن ياد و خاطر همه شهدا را گرامی بدارند. در سال های اخير ياد و خاطره شهدای جنگ عراق و افغانستان نيز به اين مجموعه اضافه شده است.
نکته جالب اينجاست که گرچه بسياری از مردم با جنگ عراق و افغانستان موافق نيستند ولی حساب شهدايشان را با دولت يکی نمی دانند و هميشه از آنان به عنوان قهرمانان ملی ياد می کنند.
همچنين در سراسر انگلستان در پارک ها, موزه ها و ميدان های شهر بنای يادبودی برای شهدای کشور که در جنگ های مختلف انگلستان و در نقاط مختلف دنيا جانشان را از دست داده اند ساخته و بر روی آنان اسامی بعضی از شهدا را نوشته اند.
عکس زير بنای يادبودی است که برای شهدای جنگ جهانی اول ساخته اند ولی بعد از جنگ جهانی دوم, نام اين جنگ و شهدای آن را هم به اين بنا اضافه کرده اند. (عکس های بيشتر را در پيوند سمت چپ وبلاگ ببينيد).

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

کتاب و کتابخوانی در انگلستان


اينجا صبح زود يا عصر که از کار برمی گردی می بينی که توی قطار بيشتر مردم يا کتاب می خوانند يا روزنامه. سر کار هم ساعت ناهار بعد از اينکه ناهارشان را خوردند کتاب را باز می کنند و نيم ساعت کتاب می خوانند بعد کار را شروع می کنند. کتاب خواندن چيزی جدای از زندگی نيست که بگويند هر گاه وقت داشتيم کتاب هم می خوانيم بعد آخر شب ببينند کتابی نخوانده اند و وقت خواب هم رسيده است.
در شهری که ما زندگی می کنيم حدود نود هزار نفر جمعيت دارد. کتابخانه اين شهر بيش از صد و بيست هزار جلد کتاب دارد. عضويت در کتابخانه رايگان است و هر نفر می تواند در هر سری 9 کتاب را برای يک ماه بگيرد. بعد از آن هم می توان 3 بار تمديدشان کرد!
وقتی اوستا به دنيا آمد به کتابخانه رفتم تا بپرسم که آيا برای نوزادان هم برنامه ای دارند و اينکه از چه سنی می توان برايشان کتاب خواند, قسمتی از کتابخانه را به من نشان داد که مخصوص کودکان بود با کتاب هايی برای تمام سن ها, از تولد تا سه ماهگی و بالاتر. بعد هم کيفی به من داد که شامل چند کتاب و جزوه بود. اين کيف توسط يک مؤسسه که هدفش تشويق کودکان به کتاب خواندن بود آماده شده و در اختيار کتابخانه قرار گرفته بود. در اين کيف به عنوان هديه دو عدد کتاب رده سنی نوزادان بود و چند جزوه که کتاب ها و نويسندگان خوب رده های مختلف سنی کودکان را معرفی می کرد و جزوه راهنمايي هم برای پدر و مادرها که توضيح می داد فرزند نوزادشان چقدر کتاب خواندن را دوست دارد.
و در آخر هم گفت در اينجا هر هفته سه شنبه ها جلسات داستان خوانی و شعر خوانی برای نوزادان و کودکان تشکيل می شود و در جواب من که گفتم بچه ها که ممکن است گريه کنند و محيط آرام کتابخانه را ناآرام کنند جزوه درون کيفم را نشانم داد که نوشته بود "هرچقدر هم که سر و صدا کنيد کتابخانه با آغوش باز شما را می پذيرد" و ادامه داد که اين حق بچه هاست که به کتابخانه بيايند وخوب بچه سر و صدا هم می کند و اشکالی ندارد!
بعد از اين بود که متوجه شدم چطور کتاب از زمان نوزادی وارد زندگی اين مردم می شود و چرا اينقدر با علاقه مطالعه می کنند.