اين روزها مسابقات فوتبال جام ملتهای اروپا (Euro 2008) در سوئيس و اطريش در حال انجام است. من که هميشه در مسابقات اروپايي از طرفداران (به قول شفيع) پرو پا قرص هلند بودهام امسال به بردن جام خيلی اميد دارم.
هلندیها امسال خيلی روان بازی میکنند. توپ را کم نگه میدارندکه فکر کنم اصطلاح فنیاش میشود "بازيشان تأخيری نيست", خيلی سريع توپ را از زمين خودی به زمين حريف میفرستند, همديگر را خوب پيدا میکنند, دروازهبان مطمئنی از دروازه تيمشان مراقبت میکند و از همه مهمتر اينکه تمامکنندههای خوبی دارند. حالا به همه اينها اضافهکنيد حضور سرمربی آرام و دوستداشتنی و بازيکن خوب قديمی تيم هلند مارکوفانباستن را.
حالا ما حق نداريم امسال انتظار داشته باشيم که اين تيم قهرمان اروپا بشود؟
الان دارم بازی فوتبال اسپانيا و سوئد را میبينم. اسپانيا اول بازی يک گل زد و همين الان هم سوئد گل زد. سوئد با دو پاس از پشت هجده قدم خود به گل رسيد. يک پاس قطری بسيار بلند و سپس يک پاس عرضی توی محوطه جريمه و چرخش ابراهيموويچ و گل مساوی!
اصلن اين اروپاييها که بازی میکنند آدم لذت میبرد. هميشه بازی اينها برای من مثل ديدن يک فيلم سينمايي است. با برنامه و منظم. انگار همه چيز از پيش تعيين شدهاست. بازيکنان چنان راحت همديگر را پيدا میکنند که وقتی بازی تيمهای خودمان را میبينم, چنين پاسکاريها و پيداکردنهايي برايم مثل رؤيا میماند.
اين روزها تيم ملی ما هم در مقدماتی جام جهانی بازی دارد. سه بازی اول را مساوی کردهايم و بازی آخرمان را با يک گل بردهايم. چند بازيکن خوب مثل مهدویکيا, هاشميان و کريمی به دلايل نامعلوم در تيم بازی نمیکنند. يکی میگويد با سرمربی اختلاف دارند و دعوت شدهاند ولی نيامدهاند و میخواهند حال علی دايي که سرمربی است را بگيرند. ديگری ميگويد سرمربی دعوتشان نکردهاست. خلاصه اينکه فوتبالمان هم مثل همه چيزهای ديگرمان در پردهای از ابهام قرار دارد. همه میگويند بگذاريد اين بازيها تمام شود, افشاگری میکنم. همه میخواهند افشاگری کنند.
حالا فوتبال را نگاه کنيم و اميدوار باشيم که دوره افشاگریها توی سرزمين ما تمام شود.
هلندیها امسال خيلی روان بازی میکنند. توپ را کم نگه میدارندکه فکر کنم اصطلاح فنیاش میشود "بازيشان تأخيری نيست", خيلی سريع توپ را از زمين خودی به زمين حريف میفرستند, همديگر را خوب پيدا میکنند, دروازهبان مطمئنی از دروازه تيمشان مراقبت میکند و از همه مهمتر اينکه تمامکنندههای خوبی دارند. حالا به همه اينها اضافهکنيد حضور سرمربی آرام و دوستداشتنی و بازيکن خوب قديمی تيم هلند مارکوفانباستن را.
حالا ما حق نداريم امسال انتظار داشته باشيم که اين تيم قهرمان اروپا بشود؟
الان دارم بازی فوتبال اسپانيا و سوئد را میبينم. اسپانيا اول بازی يک گل زد و همين الان هم سوئد گل زد. سوئد با دو پاس از پشت هجده قدم خود به گل رسيد. يک پاس قطری بسيار بلند و سپس يک پاس عرضی توی محوطه جريمه و چرخش ابراهيموويچ و گل مساوی!
اصلن اين اروپاييها که بازی میکنند آدم لذت میبرد. هميشه بازی اينها برای من مثل ديدن يک فيلم سينمايي است. با برنامه و منظم. انگار همه چيز از پيش تعيين شدهاست. بازيکنان چنان راحت همديگر را پيدا میکنند که وقتی بازی تيمهای خودمان را میبينم, چنين پاسکاريها و پيداکردنهايي برايم مثل رؤيا میماند.
اين روزها تيم ملی ما هم در مقدماتی جام جهانی بازی دارد. سه بازی اول را مساوی کردهايم و بازی آخرمان را با يک گل بردهايم. چند بازيکن خوب مثل مهدویکيا, هاشميان و کريمی به دلايل نامعلوم در تيم بازی نمیکنند. يکی میگويد با سرمربی اختلاف دارند و دعوت شدهاند ولی نيامدهاند و میخواهند حال علی دايي که سرمربی است را بگيرند. ديگری ميگويد سرمربی دعوتشان نکردهاست. خلاصه اينکه فوتبالمان هم مثل همه چيزهای ديگرمان در پردهای از ابهام قرار دارد. همه میگويند بگذاريد اين بازيها تمام شود, افشاگری میکنم. همه میخواهند افشاگری کنند.
حالا فوتبال را نگاه کنيم و اميدوار باشيم که دوره افشاگریها توی سرزمين ما تمام شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر