۱۳۸۷ تیر ۹, یکشنبه

زبان فارسی

من نه اعتقادی به پاکسازی زبان فارسی از تمام اصطلاحات عربی و اروپايي دارم و نه اين توان را در هيچ زبانی می‌بينم ولی می‌دانم که زبان فارسی با کمک گويش‌های سالم و رايج در گوشه و کنار ايران می‌تواند زيباتر از اينی که هست بشود.
سالها پيش در کلاس شاهنامه‌خوانی استاد فريدون جنيدی در کوی دانشگاه تهران, ايشان از نياز زبان فارسی امروزی به کلمات اصيل و فارسی گويش‌‌های مختلف فلات ايران گفتند.
ايشان بر اين انديشه بودند که در زبان محاوره‌ای مردم گوشه و کنار ايران می‌توان کلمات مناسبی برای جايگزينی کلمات وارداتی پيدا کرد و به اين وسيله زبان شيرين فارسی را غنای بيشتری بخشيد.
در آن لحظه سر کلاس, اولين کلمه‌‌ای که به ذهن من آمد کلمه "پَسين" بود که ما به جای بعدازظهر ويا عصر به کار می‌بريم. پسين لغتی است فارسی و زيبا که در جمله هم بسيار خوش می‌نشيند.
به مرور زمان و هنگام صحبت کردن با دوستان از گوشه و کنار ايران, اين مسئله برای من روشن‌تر شد که اگر زبان فارسی رايج در تهران که اکنون زبان فارسی رسمی هم هست, از لهجه‌های بومی کمک بگيرد به چه غنايي خواهد رسيد.
ظاهرن در طول سالهای بازگشت ادبی با هجوم لغات عربی به دربار قاجار اين لغات جايگزين لغات فارسی شده‌ و در مرحله بعد هنگام ارتباط با فرهنگ و ادبيات اروپا کم‌کم بسياری از واژگان فرانسه يا انگليسی جايگزين لغات فارسی شده‌اند در حاليکه اين واژگان در روستاها جان سالم به در برده و با مرور زمان دستخوش تغيير نشده‌اند.
حال با نفوذ زبان فارسی رايج در تهران از طريق راديو و تلويزيون و افراد تحصيلکرده به گوشه و کنار ايران, اين لغات ممکن است جای خود را به معادل‌های خارجی خود بدهند و استفاده از آنها به فراموشی سپرده شود.
امروز که داشتم جلد دوم کتاب سبک‌شناسی استاد ملک‌اشعراء بهار را می‌خواندم به قسمت "لغات و افعال و اصطلاحات فارسی" که در نثر بيهقی رايج بوده و امروزه از زبان فارسی حذف شده‌است رسيدم که اصطلاح "خواست کرد" (خواست + مصدر) را ديدم.
استاد بهار در ذيل اين کلمه آورده‌است که امروز تنها قسمت مضارع اين فعل را عوض افعال مضاری ساير فعل‌ها استعمال می‌کنند چون (می‌خواهم بروم) و ....
ولی م در لهجه خودمان بسيار از اين ترکيب استفاده می‌کنيم و اعظم هميشه به من می‌گفت که از کلمه "خواست + رفت/آمد/بيايد/..." که شما زياد هم استفاده می‌کنيد خوشم می‌آيد.
علاوه بر اين در قسمت اسکندر نامه هم ديدم که لغت "نه ديدار" ضد پديدار را آورده که اين هم از لغاتی است که در لهجه ما بسيار رايج است . مثلن می‌گويند "آفتاب نه دياره." و يعنی "آفتاب پديدار نيست."
سالها پيش در دبيرستان شبانه‌روزی, چند همکلاسی داشتم که زبان فارسی را بسيار خوب و کتابی صحبت می‌کردند. برای ما که همه از روستاهای بوشهر آمده‌بوديم اين مسئله عجيب می‌نمود. بچه‌ها ابتدا آنها را مسخره می‌کردند که اين جماعت می‌خواهند به زور فارسی صحبت کنند و همه‌چيز را مثل کتاب روخوانی می‌کنند. آنها وقتی می‌خواستند بگويند من از نانوا نان گرفتم دقيقن می‌گفتند "من از نانوا نان گرفتيم" در حاليکه امروزه حتا در تهران هم می‌گويند "از نونوايي نون گرفتم".
همه اين بچه‌ها که فارسی را کتابی صحبت می‌کردند از شهر جم در استان بوشهر آمده‌بودند. آنها می‌گفتند اين زبان محاوره‌ايشان است و مردم همه در آنجا فارسی را اينگونه صحبت می‌کنند.
سالها بعد که محل کار و زندگی من از قضای روزگار به جم افتاد ديدم تمام مردم کوچه و بازار و حتا روستاهای دورافتاده جم هم فارسی را کتابی صحبت می‌کنند.
امروز اگر زبان گوشه و کنار ايران را بکاويم کلمات و اصطلاحات بسياری خواهيم يافت که می‌تواند کمک بسياری به تقويت زبان فارسی کند. زبان فارسی که که امروز مرجع اصليش تهران است و اتفاقن درهمين تهران امکان بيشترين صدمه را دارد.

هیچ نظری موجود نیست: