۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

معادله يک معلم بازنشسته

امروز با برادرم راجع به هزينه‌های خانواده صحبت می‌کردم. مرتب از جواب دادن طفره می‌رفت. می‌گفت مشکلی نيست بالاخره جور می‌شود. در اخبار شنيده بودم که حقوق بازنشستگان فقط پنج درصد افزايش داشته و پدرم چندی‌پيش گفته بود حق عايله‌مندی را هم مدتی است که نداده‌اند. باز هم می‌خواندم که تورم بيست و پنج درصد شده است. رييس جمهور هم گفته بود قدرت خريد مردم بالاتر رفته است.
به برادرم اصرار کردم که از پشت تلفن فقط قسط‌های پدرم و دريافتی حقوقش را برايم بخواند, هزينه‌هايش فعلن به کنار.
هفت دفترچه قسط داشت که روی هم رفته می‌شد دويست و چهل هزارتومان. حقوقش هم دويست و ده هزارتومان.
پشت تلفن هم بغضم گرفته بود و هم عصبانی از اينکه چرا هر وقت می‌پرسم می‌گويند همه چيز خوب است و من هم که يا خنگم يا برای اينکه زير بار مسووليت شانه خالی کنم خودم را به خنگی می‌زنم. بدون خداحافظی تلفن را قطع کردم.
پول آب و برق و تلفن هم که حتمن جداست. قيمت مواد غذايي را هم که اصلن نمی‌دانم. بله کاملن مشخص است قدرت خريدشان بالا رفته‌است. خيلی هم بالا رفته است. راستی دوتا دانشجو هم دارد. يکی علمی کاربردی در شهری کيلومترها دورتر و يکی هم شبانه.
من با اين همه رياضی خواندن هر چه فکر می‌کنم نمی‌توانم اين معادله را حل کنم. دوباره بايد تماس بگيرم ببينم يک معلم بازنشسته چطور اين معادله را حل می‌کند؟

۱ نظر:

ashodad گفت...

سلام آقا مجید
اینطوری که میخوای با هیچ معامله ای هم نمیتونی معادله رو حل کنی! پس زیاد زحمت نکش. تازه اگر کمی بیشتر تمرین میکردین هم میتونستین 4 نفری تیمهای 5 نفری رو ببرین. بیچاره نادر چی کشیده از دست شماها!
موفق باشی دوست خوب من