۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

چهارشنبه سوری

چهارشنبه سوری دارد از راه ميرسد. چهارشنبه آخر سال روز آرزوی سلامتی و شادابی برای سال جديد است. مادرم مي‌گفت اگر شب چهارشنبه سوری حمام برويد تا آخر سال سردرد نمی‌گيريد.

اما سال‌هاست که بچه ها چهارشنبه سوری را با برنامه بچه‌ها مواظب باشيد و فيلم سوختگی‌ها و آتش‌سوزی‌ها به ياد می‌آرند. هزينه می‌کنند, فيلم می‌سازند, مصاحبه از توی بيمارستان‌ها پخش می‌کنند و نتيجه هم تبليغ بخش‌های منفی چهارشنبه سوری است.

اگر تمام اين سالها به جای تبليغ و توی بوق و کرنا کردن آسيب‌ها, جنبه مثبت داستان را توصيف می‌کردند و با فيلم ساختن و آگاه کردن مردم, اين سنت نياکان ما را درست به نسل جوان می‌شناساندند الان برای نگه داشتن مردم توی خونه نياز به پخش بيست تا فيلم درجه يک نبود.

ولی خب چهارشنبه سوری هزاره‌هاست که راه خودش را اومده و حتمن قبلن هم چنين روزهايي را به خودش ديده ولی تا الان به نام سور پيروزی نور بر تاريکی به دست ما رسيده و حتمن هم همين خواهد ماند.

امروز پايان هزارمين سال سرايش شاهنامه (نامه باستان) است. گرچه حکيم توس فردوسی, داستان زير را برای جشن سده گفته ولی چون در رابطه با کشف آتش و بحث پرستش آن در شاهنامه هست اينجا ميارم:

روزی هوشنگ همراه با اطرافيان خود برای شکار به کوه می‌رفت. ماری ديد که بر سنگی می‌رفت. سنگی برداشت تا مار را بزند, مار از جا بجست و سنگ بر سنگ خورد و از دل سنگ آتش آمد‌پديد:

نگه كرد هوشنگ با هوش و سنگ

گرفتش يكی سنگ و شد تيز چنگ‏

بزور كيانی رهانيد دست

جهان سوز مار از جهانجوی جست‏

بر آمد بسنگ گران سنگ خرد

همان و همين سنگ بشكست گرد

فروغی پديد آمد از هر دو سنگ

دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ‏

نشد مار كشته و ليكن ز راز

ازين طبع سنگ آتش آمد فراز

جهاندار پيش جهان آفرين

نيايش همی كرد و خواند آفرين‏

كه او را فروغی چنين هديه داد

همين آتش آنگاه قبله نهاد

بگفتا فروغيست اين ايزدی

پرستيد بايد اگر بخردی

شب آمد بر افروخت آتش چو كوه

همان شاه در گرد او با گروه

يكی جشن كرد آن شب و باده خورد

سده نام آن جشن فرخنده كرد

ز هوشنگ ماند اين سده يادگار

بسی باد چون او دگر شهريار

كز آباد كردن جهان شاد كرد

جهانی بنيكی ازو ياد كرد

فردوسی در اينجا اين بيت را آورده است:

بگفتا فروغيست اين ايزدی

پرستيد بايد اگر بخردی

بيشتر آنان كه ايرانيان باستان را به آتش پرستی متهم كرده‏اند به اين بيت دست آويخته‌اند. حال آنكه بايد گفت اين برداشتی از سرِ ناآگاهی است. واژه پرستيدن در كنار معنای عبادت و نيايش به معنای خدمت كردن و پاسداری نيز بسيار بكار می‏رود و در اينجا نيز مراد معانی دومی است نه نخستين. و هوشنگ با اين دستور، در واقع فرمان به حراست از آتش داده تا خاموش نگردد و مردم از فوايد آن بهره‏مند گردند. و اين معنی بطور نمايان در واژه پرستار جلوه‏گر است كه وظيفه او خدمت و مواظبت از بيمار است نه پرستش و عبادت او. و آخرين برهان بر اين كه منظور فردوسی از آوردن اين واژه رساندن معنای خدمت و پاسداری بوده نه عبادت، اين دو بيت می‏باشند:

نيارا همی بود آيين و كيش

پرستيدن ايزدی بود پيش‏

بدان‏گه بدی آتش خوبرنگ

چو مر تازيان است محراب سنگ

همچنين بر پايه کتاب دينی زرتشتيان هوشنگ يکتاپرست بوده پس چطور می‌توانسته ياران خودش را به پرستش آتش وادارد.

نام هوشنگ در اوستا برای نخستين بار در آبان‌يشت, کرده ششم آمده‌است: هوشنگ پيشدادی در پای کوه البرز, صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند, او را (اَرِدويسورآناهيتا-ايزد بانوی آبها) پيشکش کرد.

و سپس از اين ايزدبانو خواستارشد: مرا اين کاميابی ارزانی دار که من بزرگترين شهريار همه کشورها شوم. و ايزدبانو او را کاميابی بخشيد.

چو بنشست بر جايگاه مهی

چنين گفت بر تخت شاهنشهی

که بر هفت کشور منم پادشاه

بهر جای پيروز و فرمان روا


هیچ نظری موجود نیست: